فردا که بیاید...
نوشته شده توسط : نفیسه

فردا که بيايد
برايم زندگينامه چاپ می کنند
از بچه هايم مينويسند و با تاريخ تولد پدرم کلنجار ميروند.
فردا که بيايد به دنبال جا ميگردند، تا برايم موزه بسازند.
برای من که از گرسنگی مرده ام در قبيله مان گوسفند ها قر بانی ميکنند.
فردا که بيايد خانه استجاری ام را چراغانی ميکنند.
در باد
در ياد
ومن، چه سهل چه ساده صاحب خانه ميشوم.







:: بازدید از این مطلب : 633
|
امتیاز مطلب : 127
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 4 شهريور 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: